!!!!!!!!!!!!!

!!!!!!!!!!!!!

!!!!!!!!!!!!!

!!!!!!!!!!!!!

منو روح خبیث

سلام سلام برو بچ لوتی خودمون خوبید خوش میگذره ؟؟

نماز روزهاتون قبول باشه ایشاا... التماس دعا منو یادتون نره واسه منم دعا کنید باش

عرضم به خدمتدون که شرمنده دیر آپ کردم امروزم قرار نبود اینجا آپ بشه ولی خوب چون قول دادم نمیتونم بزنم زیرش اینروزا همش یوخده حالم خوب نیست یوخده ریختم به هم ترسیدم بیام آپ کنم چرتو پرت بنویسم شماها رو هم ناراحت کنم یعنی یه چیزی تو مایه پست قبلی میشد یوخده خیلی بدتر تر همچین این اعتماد به نفسه بود گفتم اومده پائینا الان رسیده زیر صفر حالا چرا خودم هم نمیدونم همش ذهنم درگیره آرامش فکری ندارم این روزا یه روح خبیث حمله کرده بهم داره همه تفکرم رو به هم میریزه بی ادب هر طور که دوست داره چهرهارو برام میکشه نتیجش این شده که همش نسبت به همه بد بین شدم البته یوخدها بیشتر رو فکرم اثر گذاشته همش شده خیال پردازی یهو فکر نکنید تو ذهنم تو فکر با خودم حرف میزنما مطمئن باشید که با خودم حرف میزنم البته تو ذهنم همش دارم یا با خودم کل کل میکنم یا یکی دیگه رو گذاشتم جلوم دارم ازش بازپرسی میکنم ولی خوب بیشتر با کلمات بازی میکنم همش یه حس خاصی دارم انگار منتظر یه اتفاقم انگار نشستم نوکه یه ساختمان پنجاه طبقه دارم پائینو نیگا میکنم مردوما میبینم !!!!! حالا هرکی فهمید چیم شده به منم بگه اوضاعم روبه راهه چیزی واسه عصبانیت دیده نمیشه عصبانی نیستم ولی همش گفتم که ذهنم درگیره عجیب به نظرم بد ترین عذاب نداشتن آرامش روحیه میدونم اینا همش تصورات غلط ذهنمه ولی خوب چیکارش کنم اون روح خبیث نمیره بیرون داره رو اعصابم راه میره فک کنم نقطه ضعفم رو پیدا کرده .. خدایش حال میکنید با مناااااااا (غششششششش) خلاصه همجا امنو امانه بگیرید بخوابید (نیش) نه صبر کنید پائینم انگار بازم هست بخونید بعد بخوابید (نیشتر)(زبون)

در این دنیای وا نفسا شیطان حکم میراند   دریغا درد انسان را که میفهمد که میداند

کی فکر کرد الان من عصبانیم بیخود کرد (زبووووووووووووون) خیلیم کوکم الان دارم میخندم بالایی ها رو اون روح خبیثه مجبورم کرد بگم وگر نه خیلیم کوکم خوب چه خبرا ؟؟ بابا نکنید این کارارو مگه چنر ساله دیگه زنده ایم یوخده هم خوش باشین بی خیال بابا کی گفته زندگی سخته با این نازی خودمون سخت میگیریم دیگه !!! فک کنم یه ذره همش یه ذره دارم سرما میخورم راستی یادم رفت بگم قراره با برو بچ بریم باشگاه .. حالا چی ؟ پاورلیفتینگ ، پرورش اندام خودم نمیخواستم برم ولی قول داده بودم برم مربیشون بشم یه مدت تا راه بیوفتن (زبون) واسه خودمم بهتره تنها ورزشیه که توش من آرامش دارم . این علامت مخصوص حاکم بزرگ میتی کمان احترام بگذارید

!!!!!!!

سلام

احوال شما کیف حالتون کوکه دنیا به کامتون میچرخه

نماز روزه هاتون قبول باشه انشاا...

التماس دعا خیلی خیلی نیاز دارم عجیب

عرضم به خدمتدون که چند روزیه اعتماد به نفسمان رسیده به زیر صفر تمرکزمون همچین یه نموره به هم ریخته  حالا هی ما اوقات نداریم اینا هی گیر میدن  رفقا رو عرض میکنم شیطونه میگه بزن... نه نزنم بد آموزی داره دیشب جاتون خالی افطاری خونه دایی بودیم اولش نمیخواستم برم ولی خوب هم ما گفتیم نمیایم کار داریم الکی دیدیم هی بی ادبا یکی یکی میخوان نرن بروبچ رو عرض میکنم منم گفتم دندم نرم من میام حالا نخواستین شما نیاین اصلا من میرم شما نیاین بهتره خلاصه رفتیم بگم کیم اونجا بود  همه بودن بروبچ فکو فامیل افطاریو نوش جون کردیم البته جاتون همچین یوخده خالی بود خواستیم دک بشیم که دیگه بروبچ نزاشتن منم پایه وایسادم حاله همگیو بگیرمو برم جاتون خالی همچین ضد حال زدم همچین هی سر به سر اینا گذاشتم حیونکیا گریشون گرفته بود (بروبچ باحالین خیلی ماهن (اوق)) زورکی ساعت ۱۱ اومدیم خونه تا اومدم بخوابم شد ۱۲ همش تا ساعت ۳.۵ خوابیدم بعد سحرم هیچی نخوابیدم

هی من حال ندارم میشینم سه ساعت تراته شاد گوش میدم زورکی یوخده بخندم مگه میزارن آدم یوخده آرامش داشته باشه پدرمون در اومد ه این چند روزه داریم بنایی میکنیم آآآآآآآآآآآی حقوق بشر کجایین اینجا دارن از من بیگاری (یا بیکاری یا هر کوفتی) میکشن بیچارم کردن آخه بگو زبون روزه کی کار میکنه من اعصاب مصاب ندارممممممم

نگفتم جونه من نگفتم آهان  چند وقتیست تصمیم گرفته ام دیگه غصه نخورمو اعصاب مصابمو نریزم به هم هی الکی بخندم شاد باشم تا چند روز پیش خیلی حال میداد تا اینکه پدر بزرگوار دستور فرمودن چند روزی نان بازو بخوریم بلکم آدم بشیم بنایی رو عرض میکنم

¤ . امروز تولد خانومه روزنومچیه (امروز بود یا دیروز) بنفشه جون تفلودت مبارک

¤ . داشتم فکر میکردم(خنده) یهو فکرم پیچید رو به آینده دیدم اینطوری پیش بره من در آینده نزدیک اگه عمری بمونه هیچی نمیشم  به همین احاظ تصمیم گرفتیم به درسو دانش ادامه بدهیم لطفا منو یوخده تشویق کنین هی انرجی مثبت بفرستین

¤ . خوابم میاد عجیب هرکی حوصله نداره نخونه بخونه وقته گرانبهاشو حدر داده (نیش) راستی گفتم سحر نخوابیدم تا صبح بگین چرا بگین دیگه (نیش) داشتم تو فایلا تاب میخوردم یهو سرم گیج رفت افتادم تو یه فولدر پر از این شکلکا دیدم بزار یه کار فرهنگی بکنم نشستم یوخدشو گذاشتم تو نت یه وبلاگم ساختم براش هی چند وقت به چند وقت یوخدشو بزارم خیلی نازن مگه نه حالا هرکی نامرده از اینا  تو وبش نزاره بابا تولید داخلیه هی نرین از این خارجکیا بزارین یوخده هم رو پا بنده وایسین

همین تمام (این خاله سوسکس )خنده غششششششش

 

¤¤¤ سلام این پست رو دیروز نوشتم الان میزارم حیفم اومد نزارم آخه دیروز نشد .. امشبم خونه اون یکی دایی مهمون بودیم

¤¤¤ الان دیگه هیچی عصبانی نیستم حالم خوبه

¤¤¤ بنفشه جون تو نمیری فهمیدی چیه هی همتون سر به سر ما میزارین فهمیدی تو حق نداری بری این یه دستوره اگه حاله منو داشتی که کامیتم مینداختی تو باغچه چه برسه وبتو حذف کنی

¤¤¤  خوب کامنتارو جواب دادم (نیش)

¤¤¤¤ حالا نگفتین این اسمایلیا(شکلکا) قشنگه کی میزاره تو وبش هان اینم آدرسش http://smileys.blogsky.com 

¤¤¤ میلی پستتو عوض نکنیاااااااااا فردا میام حسابتو میرسم

 

WAYNE W.DYER

Whenever you give another person more prestige than you give yourself you have set yourself up to be victimized

هر گاه به دیگری بیش از حد احترام بگذارید ، در واقع قربانی کردن خود را آغاز کرده اید.

Be a worthy effective self -important you rather than a sniveling permission-seeking victim who believes that everyone is more important than you are

 باید فرد ارزشمند ،موثر و مهم باشید ، نه قربانی ضعیفی که همواره برای هر کاری اجازه میخواهد و باور دارد که همگان مهم تر از اویند .

مردم کممممممممک

سلام سلاممممممم

خوبید خوشید کوکید ؟؟؟ چه خبرا هان؟؟ چیکار میکنید ؟؟ من نیستم خوب حال میکنید ؟؟ ای از دست این برو بچ نمیدونم مد شده هی زرت زرت عروس دوماد میشن بابا ولمون کنید چی از جونه ما میخواین تازه دعواشون بود کی این هفته بگیره کی اون هفته ولی خداییش کلی خوش گذروندیماااااااا جاتون بسی خالی بید اینجا یوخده رسم های باحالی داره هرکی عروسی میشه تا یه هفته همه اونجا افتادن بگم براتون نگم کف کنین عرضم به خدمتدون که آقا این هفشت روز قبل عروسی که هی کمکو ایناست هیچی آقا دو سه روز قبل عروسی جهیزیه دختر (قابل توجه اینجا تمامیه وسایل منزل از چوب کبریت گرفته تاااااااااا یخچالو مبلو تلویزیونو خلاصه کاااااااااامل همچی با عروسه اون میاره ..به این میگن جهیزیه..) آره جهیزیه دخترو میارن خونه دوماد بد بخت که با خونه دل ساخته (دومادم باید خونه داشته باشه .. گریههههه.. ) آقا میگفتیم این وسایلو آدمای دومادجون از تو خونه عروس همچین کوله کشی میکنن میبرن خونه دوماد (قابل توجه هیشکی از آدمای عروس کمک نمیده هااااااا ) بعد تا دم در خونه دوماد که آوردن آدمای عروس وظیفه چیدنه دکوراسیونه خونه را دارن در همین هین بزنو بکوبو رقصو مسخره بازیو ایناااااااا تا آخر شب که همچی چیده شد آدمای دوماد میان نیگا میکنن هی کیف میکنن میگذره میگذرههههه تا شب عروسی که هیچچی عروسیه دیگه آقا فردای عروسی باز یوخده باحال تره همچین کیفمولک(به قوله مرجان ..)کیفمولکتره واسه عروسو دوماااد حالا هرکی گفت واسه چی ؟؟ شما؟ خوب شما دوست عزیز ؟؟ نه نه نه !! بهش میگن بُندُر تختی یعنی بعد از ظهرش یه مراسم کوچولوی باحال به سرف شیرینیو شربت میگیرن بعدا همه آدمای عروسو دومادو دوستانو هر کی که اومده عروسی هدیه هاشونو میارن میندازن نه که پرت کنن یکی وامیسته اون وسط هی میگه فلانی چی چی فلانی چنقذه

نه خدایش حال کردین چقد ما باحالیم (غششششششششششششش) حالا نصفشو نگفتم حنا بندونم داریم (خنده)

چیه تعجب کردین چرا دهنت بازه بپا پشه توش نره (نیش)

خلاصه ببینین چی میکشیم ما تو این عروسیا حالا این تدارکاتو اینا خوب گردن مای بد بخته دیگه اونوخته که چارپنج روز غیب میشم دیگه .. تازه ۳تا عروسی دیگه هم داریم انقده فوش دادیم انداختیم واسه چند ماه دیگه

آآآآآآآآخ دارم میمیرم از خستگییییی دلم واستون تنگیده بید گفتم بیام ببینم من نیستم چه نقشه هایی واسم کشیدین

به جونه خودم این پستو باید دیشب مینوشتم دیدین چی شد آقا دیروز ساعت پنجونیم شیش بود نظرها رو پاسخ دادم اومدم پست بنویسم خیر سرم دیدم گوشی زنگ میخوره برداشتم دیدم زن پسر عمومه گفت پسر عموی گرام حالشون بده بیا ببریمش دکتر خدایش تا ساعت ۱۲ شب تو اورژانس بودیم تا مرخص شد اومدیم خونه صبح زود پاشدیم خیر سرمون پستو بنویسیم بزاریم مامان اعلام نمودن امروز باید بریم خونه آقا جون (بابا بزرگ) گفتیم خوب تا برو بچ آماده میشن منم پستو میزارم دیگه به قوله مرجانی کیف مولک یه تیکه نون پنیر برداشتیم پامونو گذاشتیم دمه اتاق زرتی برق رفت خاک تو سرش یوخده نه خیلی فوش دادیم به اداره برق اینجا هی فرت فرت برق میره نمیدونم چرا ؟!!!!!! حالا هم من لک لک اومدم خونه پست بنویسم برم باز شبم در خدمتمون هستند تازه پدر کلی خواب دیده واسم اونارو فردا واستون میگم

پ. ن: همه انگار تصمیم گرفتند از منه بد بخت کار بکشند اگه صد تا صدا بیاد بالا ۹۰ تاش منو صدا میزنه

پ. ن: دختر عموی گرام بعد کلی سرویس کردن دهن ما برا انتخاب رشت او اینا آخرش رشته زمین شناسی کاربردی قبول شده (خاک تو سرت) حالا گیر داده به منه بد بخت برو واسه من تحقیق کن ببینم این که گفتی یهنی چه ؟؟ (به من چه آخه) من که چیزی نیافتم هرکی میدونه چی چی هست اصلا به ما هم بگه بعد ترش دانشگاه پیام نور چهار محالو بختیاری قبول شده هر کی میدونه اینجا کجاس چطوره دانشگاهش بگه طفلی دو روزه همش داره اشک میریزه

پ. ن:شرمنده آقای وین دایر این دفعه وقت نیست راز هاتو افشا کنم

پ.ن: اگه بگم همین الان باید برم نمیتونم بیام تو وباتون فوش میدین